English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (403 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pidgin english U انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pidgin U انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
pidgins U انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
In my broken English . U با انگلیسی دست وپا شکسته ام
English bond U آجر چینی انگلیسی
common bond U [دیوار چینی با آجر آمریکایی یا انگلیسی]
anglicization U انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
sinicism U متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
anglicism U اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
sinicize U جنبه چینی دادن چینی کردن
Loudon's hollow wall U [دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
lime juicer U ملوان انگلیسی انگلیسی
anglicised U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicized U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicize U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
they say U گویند
the story goes U گویند
it is said that U گویند که
the report goes U چنین گویند
people say U مردم می گویند
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
That is what I call a scientist . There is a scientist for you . U به این می گویند دانشمند
estate in joint tenancy U در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
He is said to be very rich . U می گویند خیلی پولدار است
metonymical U دارای صنعتی که انراmetonym گویند
everything is good in its season <proverb> U گویند که هرچیز به هنگام خوش است
ignore U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
the common wealth of massachusette U چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
alburnum U طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
ignoring U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
end bulb U انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
row U [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
classical economics U نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
atlantis U جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
escheat U در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
unlawful assembly U در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
most favored nation U کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
broken U شکسته
heartbroken U دل شکسته
shaky U شکسته
cursive U خط شکسته
heartsick U دل شکسته
shakiest U شکسته
heart broken U دل شکسته
shakier U شکسته
zigzagged U شکسته
running hand U خط شکسته
zigzag U شکسته
zigzagging U شکسته
zigzags U شکسته
downhearted U دل شکسته
fragmental U شکسته
fracted U شکسته
in pieces U شکسته
broken-hearted <adj.> U دل شکسته
disrupted U شکسته
wrecked U شکسته
fragmentary U شکسته
chevron U پرانتز شکسته
punctures U شکسته شدن
wrecked U کشتی شکسته
wrech U کشتی شکسته
bone setter U شکسته بند
bonesetter U شکسته بند
bone setting U شکسته بندی
split-screen U صفحه شکسته
puncturing U شکسته شدن
punctured U شکسته شدن
shatter U قطعات شکسته
hot short U شکسته گرم
split screen U صفحه شکسته
to run upon the rocks U شکسته شدن
shatters U قطعات شکسته
broken U شکسته شده
distort U شکسته شدن
distorts U شکسته شدن
pointed bracket U پرانتز شکسته
angle bracket U پرانتز شکسته
puncture U شکسته شدن
orthopedics U شکسته بندی
fractures U سطح شکسته
cold short U شکسته سرد
raddled U شکسته شده
crushed stone U سنگ شکسته
doddered U شکسته سست
giant circle U افتاب شکسته
orthopaedics U شکسته بندی
german giant swing U افتاب شکسته
fracturing U سطح شکسته
flinders U قطعات شکسته
fractured U سطح شکسته
fracture U سطح شکسته
osteopathist U شکسته بند
fyloft U صلیب شکسته
taxis U شکسته بندی
red short U شکسته سرخ
cauliflower ear U گوش شکسته
haken kreuz U صلیب شکسته
broken stone U سنگ شکسته
deject U دل شکسته کردن
framentary U شکسته ناقص
modesty U شکسته نفسی
broken <adj.> U شکسته [دستگاهی]
sherd U کوزه شکسته
castway U کشتی شکسته
a broken arm U بازوی شکسته
shards U کوزه شکسته
shard U کوزه شکسته
ballast U مصالح شکسته
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
collapse slump U از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
zircon U سخن دست و پا شکسته
shipwrecked U کشتی شکسته شدن
shipwrecks U کشتی شکسته شدن
to humble oneself U شکسته نفسی کردن
fragmentarily U بطور شکسته یا ناقص
shipwreck U کشتی شکسته شدن
jargon U سخن دست و پا شکسته
infirmly U بطور علیل یا شکسته
refracted U شکسته شدن نور
chippings U سنگ شکسته ریز
stone ballast U مصالح شکسته سنگی
brokenly U بطور شکسته یا بریده
brick ballast U مصالح شکسته اجری
cast away U کشتی شکسته مطرود
potsherd U تکه سفال شکسته
broken hardening U سخت گردانی شکسته
agmatology U علم شکسته بندی
pulled U شکسته شده افتاده
bowed down by grief U شکسته شده ازغم
humblest U شکسته نفسی کردن
refract U شکسته شدن نور
splint U چوب شکسته بندی
splint U وسایل شکسته بندی
humble U شکسته نفسی کردن
refracts U شکسته شدن نور
ballast U شن ریزی مصالح شکسته
refracting U شکسته شدن نور
dying declarations U در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
damage feasant U درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
IOUs U در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOU U در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
to be humbled U احساس شکسته نفسی کردن
The socket is broken. پریز برق شکسته است.
swastika U صلیب شکسته المان نازی
wrecked U باقی مانده ازکشتی شکسته
to feel humbled U احساس شکسته نفسی کردن
wrech U شکسته یا خراب شدن کشتی
whitewater U قسمت اشفته موج شکسته
johnny U انگلیسی
Englishwoman U انگلیسی
limey U انگلیسی
Englishwomen U انگلیسی
knuckle bow U انگلیسی
limeys U انگلیسی
English U انگلیسی
Englishmen U انگلیسی
Englishman U انگلیسی
British U انگلیسی
english woman U زن انگلیسی
Briton U انگلیسی
knuckle guard U انگلیسی
Britisher U انگلیسی
Britishers U انگلیسی
Britons U انگلیسی
plaster cast U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster of Paris U گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
plaster casts U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
brick bond U رج چینی
masonry bond U رج چینی
maying U گل چینی
sinitic U چینی
Chinese U چینی ها
Chinese U زن چینی
china U چینی
Chinese U چینی
porcelain U چینی
bond U رج چینی
joss U بت چینی
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
english speaking U انگلیسی زبان
english self taught U خوداموز انگلیسی
english opening U گشایش انگلیسی
cleat knob U دگمه انگلیسی
ale U ابجو انگلیسی
English altar U محراب انگلیسی
jardin anglais U باغ انگلیسی
redcoat U سرباز انگلیسی
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1in order to improve
2off-season
2off-season
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com